سه‌شنبه، شهریور ۱

افتاده ام . نای بلند شدن ندارم . خوابم می آید . زن که از رویم  رد می شود زیر دامنش به صورتم می خورد . نمی خورد کشیده می شود انگار . بوی خاک می دهد ولی . نمی دانم بوی پاهای زن بود یا زیر دامنش . شاید هم ....باد می اید کمی و تنها چیزی که نیست  سکوت است . نفس هم نیست ...
 .
 .
.
مثل همیشه فقط یک طرف بدنم درد  دارد و امیدوارم که اتفاق بدی نیفتد ...