دیدن عکس هایش بعد اینهمه سال ... نوشته هایش ... نگاهش ...
بزرگ شده و سکسی . موهای بلند مشکی و ان چشم های نافذ ، سینه های سفت و نورسیده و ان کون قالب دارو ان اندام تراشیده اش شوکه ام می کند که این همان دختری ست که روزی پدرش داشت از 15 طبقه پرتش می کرد پایین و مرگ واقعی را داشت میدید وقتی فقط 4 سالش بود . که پدرش کلاه برداشت و کلاهش را برداشتند و فرار کردند از ایران و ....
این که خودش و مادرش یه گوشه ی دنیا هستند و پدرش که کور شده گوشه ی دیگر ...
این که نمی داند برادری دارد . در ایران . که هیچ کس نمیداند . مادر پارمیس می داند اما . قصه ی خیانت پدر را ... و نام مدرسه پسر بچه را که اول ابتدایی است امسال ... و بعد از 6 سال تازه شناسنامه دار شده ...
اینکه پارمیس مدل میشود یا خواننده فرق چندانی برای خودش و من و پدر کور و مادر افسرده و خواهرم که همبازی اش بود و عموهایش که املاک پدری اش در ایران را بالا کشیدند ندارد ... فقط دلم برایش تنگ شده . خیلی تنگ شده ...