دوشنبه، آذر ۲۰

دیشب چیزی را از دست دادم . دیشب چیزی به "یک دفعه از دست داده هایم" اضافه شد . دیشب راهی ...
دیشب راهی را از دست دادم که ساخته بودمش چند سال . دیشب بچه ام را از دست دادم که بزرگش کرده بودم . دیشب رویایم را از دست دادم که بافته بودمش این همه سال. دیشب یکی از خود هایم را از دست دادم که امید داشتم بی نقص باشد این بار . به شادی برساندم . بلندم کند . به نور ...
دیشب فهمیدم هر چه می گویند درباره ایمان و نشانه دروغ است ... مفت است ... چرت است ... همه اش اخر میرسد به راهی بن بست و رویایی پریده و بچه ایی  مرده و خودی تمام شده ! همه اش !

دوشنبه، آبان ۲۹

روزهای اول ...

بحث نایس گرلی و این حرف ها نبود اصلا  . دلم نمی خواست دلش بشکند . این که نگرانی هایش بیشتر شود و مدام بخواهد از چند نخ سیگار ، غول و سم مهلک بسازد . ناراحت بودنش همیشه  آزارم می دهد  با تمام بلد نبودن هایش در مادری کردن ...
یادم است بحث می کردیم. سعی می کرد آرام قانعم کند . من عصبانی تر از آن روز هایی بودم که با حرف رام شوم . دهانم هم بوی گند هر چیزی را می داد ... حواسم به این نبود که نمی خواهم دلش بشکند. رفتم تو صورتش و صدایم بالا رفت . نفس هایم تند بود و فاصله ام با صورتش کمتر از یک وجب .... یک دفعه دیدم صورتش ریخت ، عقب رفت . عقب رفت . عقب رفت . به خودم آمدم . سرد شدم. هول برم داشت که دلش شکست ....
گفت : مامان ببخشید من عقب میرم . دو سه روز تعطیله ، یه زره سیر خوردم ...
 .
 .
 پدرو مادرها تا ابد ، بهترین موجودات روی زمین اند ....

شنبه، مرداد ۷

هیچ کس ته سیگارهایش را نگه نمی دارد

دروغگو گفت:
آدم بعضی وقتها
حس می کند که درست مانند
یک نخ سیگار است
با حرارت آغاز می شود
دوست داشته می شود
و با هر بوسه
آرام آرام کم می شود
دوووود می شود
تمام که شد
می روند سراغ پاکت سیگار
و هیچ کس ته سیگارهایش را
نگه نمی دارد
 



 عمادالدین زند...........................................
....اگر من بگویم الآن شب است و شما به آسمان نگاه کنی و ببینی روز است آن وقت از نظر شما من دروغگو خواهم بود. و شما نمیدانید که من در سمت دیگر کره زمین هستم و اینجا شب است....

پنجشنبه، مرداد ۵

من تنها شده ام . خیلی خیلی تنها ...
و این کشنده ترین و دافعه دار ترین اعترافی ست که در زندگیم به زبان اورده ام یا نوشته ام . هر دویش حتما . منظورم از هر دو  به زبان اوردن و نوشتن است . سختم است . خیلی زیاد سختم است که هیچ رابطه پایدار و عمیقی ندارم . همیشه یا من ولشان می کنم یا انها به طرز عجیب و تاریخ تکرار کنی ولم می کنند . ........
.
.
.
...آن بالا کلی هی نوشتم و جمله به ته نرسیده پاک کردم . هر جور حساب کردم شبیه غرغر و غم نامه و حرف هایی امد که معمولا  سرخوردگان عاطفی و کمبود محبت داران می نوسند ، شد .  بدم امد . ولش کنم بهتر است ....