چهارشنبه، مرداد ۵

این را جایی خواندم و به دلم نشست :
بگذار بر سرنوشت هر چه میخواهد  ببارد  ، چتر من خداست ...
حالا تخمین میزان خریت و ابلهیت من باشد با هر کس که حساب و کتاب را دوست دارد ...

شنبه، مرداد ۱

نزدیکی های صبح است و من برای خودم می خوانم :


دو، دو شب نخوابیدم
ر ،روی ماهت دیدم
می ، میخواد بیاد بارون
فا، فال میگیرم اکنون
سل، صلح خیلی بهتره
لا، لادن دل میبره
سی ، سیرم دیگر از تو
سی ، سیرم دیگر از تو
سیرم از تو
سیرم از تو
از تو
تو
تو
......
.
.
.
.

دوشنبه، تیر ۲۷

خسته شدم ...
بازم حسودیم شد ! این بار به تمام ادمایی که اون جوری که دوست دارن زندگی میکنن...
همش هم از تنبلی خودمه . به خاطر دو سال زندگی کردن تو شیرازه می دونم خودم . بابام گفت نروهاااااااا گوش نکردم ...

حالا که جمعم کنه ؟

شنبه، تیر ۱۸

طرف قیافه اش مثل اَن شسته میمونه ،روزی 150 تا عکس خودش از  خودش میگیره ، 550 تا عکسم ملت ازش  !
اونوقت من بدبخت یه عکس سه در چار ندارم بزارم تنگ کارتم  :(((   این در حالیه که با اکثریت ارا قیافه من از اَنِ شسته بهتره !

واسه اولین بار تو زندگیم حسودیم شد :(((((((((((((((((((((((

جمعه، تیر ۱۰

مث ننه مرده ها همش دلم می خواد گریه کنم.
ای تو روح این روحیه م ....