دیروز که نبودم آقای شیر پیر دو بار آمده و گرد و خاک کرده !به رنگ دیوار هم گیر داده !
بار اول گفته جمع کنید که بروید آن دفتر !
بار دوم آقای لارج و آقای خوب را هم با خودش آورده و پرسیده که به نظر شما این فنی نباید بره کارخونه ؟
این که بخشمان برود کارخانه مرا بی کار میکند و اینکه برود دفتر روبه رویی خوشحال !
آقای شیر پیر انتظار داشت قبل از اینکه وضع اسفبار این جا را با چشم خودش ببیند ، من از روی دلسوزی برایش می گفتم !
می دانم که ناراحت است از من !
...
..
.
***مرد کارگر را می بینم که از بالای ساختمان میافتد . میمیرد . من نشسته ام . زار می زنم ...
بار اول گفته جمع کنید که بروید آن دفتر !
بار دوم آقای لارج و آقای خوب را هم با خودش آورده و پرسیده که به نظر شما این فنی نباید بره کارخونه ؟
این که بخشمان برود کارخانه مرا بی کار میکند و اینکه برود دفتر روبه رویی خوشحال !
آقای شیر پیر انتظار داشت قبل از اینکه وضع اسفبار این جا را با چشم خودش ببیند ، من از روی دلسوزی برایش می گفتم !
می دانم که ناراحت است از من !
...
..
.
***مرد کارگر را می بینم که از بالای ساختمان میافتد . میمیرد . من نشسته ام . زار می زنم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر