آقای شیر پیر احضارم کرده و اطمینان می دهد که آقای خنده ابله است و بچگی کرده و گوشش را می کشد حتما ...
برمی گردم توی بخش که همه دوباره نگاهم میکنند . از همان نگاه ها که بعد از هر دیدار خواسته و ناخواسته با آقای شیر پیر نثارم می کنند و زبان همیشه نیش دار مامان مانلی است که زهر میریزد به سر تا پایم ...
کاری از دستم بر نمیاید !...
.
.
پ . ن : پسر تپله رفت . برای همیشه ! این هم لابد تقصیر منست نه ؟
برمی گردم توی بخش که همه دوباره نگاهم میکنند . از همان نگاه ها که بعد از هر دیدار خواسته و ناخواسته با آقای شیر پیر نثارم می کنند و زبان همیشه نیش دار مامان مانلی است که زهر میریزد به سر تا پایم ...
کاری از دستم بر نمیاید !...
.
.
پ . ن : پسر تپله رفت . برای همیشه ! این هم لابد تقصیر منست نه ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر