گویا سوژه دیروز و امروز غیبت بخشمان ، من بودم که تا رسیدم آقای چندش عقده های روانیش را با عربده کشی سر من خالی کرد سر هیچ موضوعی . یعنی اصلا موضوعی نبود که هیچ باشد یا نباشد ! ...
زیر بار نرفتنم گویا خیلی اذیتشان کرده و تایید آقای شیر پیر هم لابد تیر آخر را زده که این طور هنر نمایی می کند !
این ادم( همان آقای چندش) از اولش هم قدر یک پ ه ن هم برای من ارزش نداشت چه برسد به حالا که بویش هم پخش شده ...
.
حیف که کار روی دستم بود و باید می ماندم و انجامش می دادم که ...
نه ... دیگه نمیشه ! این خراب شده دیگه جای موندن نیست .باید برم پیش آقای شیر پیر ...
آخرش اینه که بیکار بشم دیگه نه ؟ خلاص ! عین بچه آدم میشینم درسمو می خونم ... والله ...
فردا میرم پیش آقای شیر پیر ...
زیر بار نرفتنم گویا خیلی اذیتشان کرده و تایید آقای شیر پیر هم لابد تیر آخر را زده که این طور هنر نمایی می کند !
این ادم( همان آقای چندش) از اولش هم قدر یک پ ه ن هم برای من ارزش نداشت چه برسد به حالا که بویش هم پخش شده ...
.
حیف که کار روی دستم بود و باید می ماندم و انجامش می دادم که ...
نه ... دیگه نمیشه ! این خراب شده دیگه جای موندن نیست .باید برم پیش آقای شیر پیر ...
آخرش اینه که بیکار بشم دیگه نه ؟ خلاص ! عین بچه آدم میشینم درسمو می خونم ... والله ...
فردا میرم پیش آقای شیر پیر ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر