شنبه، مرداد ۳۰

آقای شیر پیر احضارم کرد ...
ناراحت است . گرفته ...
شروع که می کنم ناراحت تر می شود . مجبورم. تکلیفم باید روشن شود ...
دوباره از احترامش می گوید و رابطه ی خوبی که من باید داشته باشم با او و برنامه ریز بلند مدتش روی من ...
نمیشود نگفت و سر بسته می گویم که ما در همین کوتاه مدتش ماندیم و بلند مدتش پیشکش !
حق می دهد و می گوید زیر بار نرو ..
.
.
.
و من به اعتبار مدیر عامل بودنش زیر بار نمی روم ، جواب ان افعی های هفت سر بخشمان هم با خودش ...!

هیچ نظری موجود نیست: