بعضی استادا وقتی استاد ميشن درک و فهمشونو در ميارن ميزارن رو طاقچه که هر روز صبح نگاش کنن و با خودشون بگن ما می فهميم!
***
ديشب به يکباره برف باريد
و صبح٬ انفجار کلاغ ها از شاخه های سپيد
زمستان در دشت است تا دوردست نگاه
دنيايی بی انتها!
فصل ديگری رسيده است
و زير برف
مغرورانه و سخت کوش
زندگی ٬ ادامه دارد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر